محل تبلیغات شما

با دختر عموی بابام بودم . نقاش هست . داشت درمورد طرحش حرف میزد میگفت این قسمتش خیاله . نوع سبکش نمیدونم چیه ! گفتا ولی . ! 

داشت درموردش حرف میزد . فقط کشیده بود رنگ نداشت . گفتم این خیال چه رنگی میکنی ؟ 

نمی دونست هنوز ! ازم پرسید گفت بنظرت خیال چه رنگیه ؟ 

چشما م بستم و فکر کردم . یه لبخند آمد روی لبم گفتم خیال من آبیه ، آبی فیروزه ای 

امشب فهمیدم خیال من هنوز مثل قبل رنگ داره  سیاه نشده با وجود این همه اتفاق . 

 

 

بعدا نوشت : از فردا شنبه دوباره شروع کار و تلاش هست . 

همیشه پنج شنبه و جمعه ها کلا می رم تعطیلات . 

یک ماهه برنامه همینه . بهتر شده . همیشه شنبه تا چهار شنبه خیلی بهتر و با اشتیاق تر کار میکنم . 

میگفتم تو شبیه یه خواب دلنشینی .

بلد نیستم برگردم

خیال من ./ نیمه پنهان زندگیم

خیال ,میزد ,رنگ ,حرف ,کار ,هست ,خیال من ,خیال چه ,حرف میزد ,شنبه دوباره ,دوباره شروع

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها