با دختر عموی بابام بودم . نقاش هست . داشت درمورد طرحش حرف میزد میگفت این قسمتش خیاله . نوع سبکش نمیدونم چیه ! گفتا ولی . !
داشت درموردش حرف میزد . فقط کشیده بود رنگ نداشت . گفتم این خیال چه رنگی میکنی ؟
نمی دونست هنوز ! ازم پرسید گفت بنظرت خیال چه رنگیه ؟
چشما م بستم و فکر کردم . یه لبخند آمد روی لبم گفتم خیال من آبیه ، آبی فیروزه ای
امشب فهمیدم خیال من هنوز مثل قبل رنگ داره سیاه نشده با وجود این همه اتفاق .
بعدا نوشت : از فردا شنبه دوباره شروع کار و تلاش هست .
همیشه پنج شنبه و جمعه ها کلا می رم تعطیلات .
یک ماهه برنامه همینه . بهتر شده . همیشه شنبه تا چهار شنبه خیلی بهتر و با اشتیاق تر کار میکنم .
خیال ,میزد ,رنگ ,حرف ,کار ,هست ,خیال من ,خیال چه ,حرف میزد ,شنبه دوباره ,دوباره شروع
درباره این سایت